Tuesday, June 13, 2006

هموطنان بنی صدری، آیا آنچه که موعظه می کنید به آن اعتقاد دارید؟

امروز از طرف سایت آقای دکتر ابوالحسن بنی صدر، این مطلب زیر را که گویا یکی از هواداران ایشان بنام آقای ج – پاکنژاد، نگاشته است و بدون شک مورد تأیید خود آقای بنی صدر هم حتما هست، با ای میل برای من نیز ارسال گردیده. بنده ضمن سپاس از نگارنده و سایت مذکور که لطف نموده و این مقاله را ارسال داشته اند، یک پرسش را مطرح می کنم. اگر بنده فرض بر این بگذارم و حضور رهبران حزب دمکرات کردستان ایران و کومله را در آمریکا نادرست بدانم و علیه آن باشم، آیا شما بزرگواران مدافع حقوق بشر و حقوق مسلم ملیتهای ایران، شهامت آن را دارید که این خواستهای بر حق ملیتها را، مبنی بر شناسائی ایران به عنوان یک کشور کثیرالملله، تأیید بر سیستم فدرالیسم و حق تعیین سرنوشت خلقها که این دو با دمکراسی بویژه در جامعه ایران پشت و روی یک مدال اند، بهواداران خودتان اعلام کنید و برای رسیدن به آزادی در این چار چوب به مبارزه ادامه دهید؟ اگر شما متهورانه این خواست برحق و درست ما را به رسمیت بشناسید و حاضر باشید در کنار ما برای رسیدن به دمکراسی، یعنی حقوق مساوی بین انسانها و ملیتهای گوناگون ایران از قبیل شناسائی فرهنگها و زبانهای مختلف و حق اداره امور مردم به دست خود مردم و تقسیم قدرت بین آیالات و ولایات، تدریس به زبان مادری در دبستان، دبیرستان و دانشگاهها، دخالت ندادن دین در امور اداره مملکت، به رسمیت شناختن اقلیتهای مذهبی و در یک کلام تأیید بر سیستم فدرالیسم به شیوه و سبک مثلا کانادا یا سویس، بپذیرید، بنده از همینجا همراه میلیونها کرد ایرانی و حتا همان رهبران احزاب سیاسی نیز هم پای شما خواهیم آمد و هم پیمان شما خواهیم شد. آنچه از این مقاله دستگیرم شده، این است مگر نه! شما رهبران احزاب کردی در ایران را سرزنش می کنید که میخواهند با آمریکا ساخته پاخته کنند و شما مخالف آن هستید. پس بیائید این حقوق اولیه را به رسمیت بشناسید، تا ما مردم دیگر ملیتها با شما هم پیمان شویم و رهبران خود را هم به دنبال خود بکشانیم.



اما متأسفانه، بطوری که دیده می شود، شما نه با ما ملیتهای غیر حاکم رو راست هستید و نه با خودتان. اگر توهین نباشد شما دست قلم توانائی درعوامفریبی دارید،

و آن را هرگونه به سود گروهی تان باشد، به روانی می چرخانید. آقای پاکنژاد عزیز، (امیدوارم قلبتان هم پاک باشد و حقوق همه مارا در سرزمین مشترکمان برابر بدانید)، شما در اوایل مقاله تان می فرمائید:
"بعد در اخبار آمد که عبدالله مهتدی دبیرکل کومله و چندنفر دیگر که خودرا نمایندگان «خلقهای آذری وبلوچ وعرب زبان» می نامیده اند ودیگر کسانی به عنوان «نمایندگان دیگر ملیتها ی ایران»، دراین کنفرانس تحت عنوان «جاده آزادی، برقراری حقوق کامل سیاسی و حقوق بشر در ایران»، در سنای آمریکا شرکت کرده اند . اما هیچ معلوم نیست که سوای ولایت مطلقه ای که این آقایان برای خود و یا «حزب پیشرو» خود قائلند، بنا برکدام مجوز، خودرا نماینده «ملیتها» دانسته اند تا ازجانب آنها سرنوشت ایران و ملت آن (شامل کرد و ترک و فارس زبان و عرب و بلوچ و گیلک و ترکمن و لر زبان و...) را به داو قمار قدرت در سنای آمریکا بگذارند؟ امریکا چه حق دارد برای « اقلیتهای قومی» «نماینده» نصب کند؟ آیا دریک انتخابات آزاد به اینان چنین نمایندگی داده شده است؟"
بنده نیز به عنوان یک کرد ایرانی از شما و آقای بنی صدر می پرسم: درکدام انتخابات آزاد شما انتخاب شده ایدکه خودتانرا نه فقط نماینده خلق فارس، بلکه همه ملیتهای ایران، می دانید؟ و بخودتان اجازه می دهید که نشست رهبران احزاب ملیتها را چون در سنای آمریکا بر پا می شود "داو قمار قدرت" بنامید؟! بنده آرزو می کردم یک روزی انتخابات آزاد در ایران انجام می گرفت (نه از نوع انتخابات شاهنشاهی یا جمهوری اسلامیش)، آنگاه ثابت می شد که آیا اینها نمایندگان واقعی مردم هستند یا من باب مثال بنده و شما؟! هموطن عزیز، بنده در تعجبم، زمانی که کنفدراسیون دانشجویان ایران که من افتخار عضویت در آن را داشتم، سیاست خارجی آمریکا و بویژه سیاست آمریکا در ایران را محکوم می کرد، همفکران آن روزی شما، بویژه برادر همین آقای بنی صدر، مارا در کنفدراسیون هو می کردند. چگونه است که امروز سیاست آمریکا برای شما بد شده ولی آن روز خوب بود؟! من فکر می کنم اگر تغییری در سیاست جنایتکارانه خارجی آمریکا رخ داده شده، در مسیر مثبت است نه منفی آن. یعنی اگر آمریکا از جنایاتی که در ویتنام، در شیلی، در ایران و دیگر نقاط جهان مرتکب شده، درس گرفته باشد و سیاستمردان راست آمریکا به این نتیجه رسیده باشند که دیگر نمی توانند با تراشیدن یک دیکتاتور در رأس یک حکومت مرکزی مملکتهای مارا بچاپند و مجبور شده اند برای روابط بهتر اقتصادی و اجتماعی و رعایت حقوق دوجانبه بین ملت آمریکا و دیگر ملیتها در جهان، حد اقل حقوق برابر آنهارا به رسمیت بشناسند، می توان گفت اینان احتمالا و اجبارا به سر عقل آمده اند. فراموش نکنیم زمان هم تغییر نموده، دیگر بلوک شرقی در کار نیست که آمریکا بتواند با ترساندن از لولو خور خوره متکی به دیکتاتوری ها، مردمان ما را زیر یوغ خود نگهدارد. فراموش کرده اید، هرگاه زنده یاد دکتر مصدق کمترین سکوتی در مقابل فعالیت کمونیستها در ایران می کرد، بلافاصله مأموران سیا در ایران دست به تبلیغ می زدند که مصدق میخواهد شوروی را به ایران بیاورد و مردم را از لولوی سر خرمن می ترساندند تا آمریکا بتواند ایران را بهتر زیر یوغ خود داشته باشد؟! فکر می کنم، امروز جهان تغییر نموده و ما یک کمی نیاز به زمان داریم. اگر سیستم فدراتیو در عراق تثبیت شود و دیوانه هائی مانند مقتدا صدر و امثال دست از مخالفت و جنایاتی که با کمک جمهوری اسلامی هر روز انجام می دهند، بردارند، شکی در آن نیست که آمریکا مجبور خواهد شد هم از افغانستان خارج شود و هم از عراق. این مسئله هم اکنون برای مامانند روز روشن است، اگر سیاست آمریکا همانند گذشته در مسیر یک حکومت مرکزی با هژمونی شماهای نوعی حرکت میکرد، احتمالا شما هیچ گونه مخالفتی با آن نمی داشتید، اما وحشت کنونی شما و همفکرانتان در آن است که اگر سیستم فدراتیو در عراق جا بیافتد و کردها به حق خود برسند، ایران و ترکیه کشورهای بعدی خواهند بود و شماها بزرگواران سرکردگی خودرا خواه ناخواه از دست خواهید داد. همین است مشکل اصلی. در غیر آنصورت به قول عربها "هاده گو هاده میدان" اگر ریگی در کفش ندارید، آن شرایط به حق و اولیه مارا بپذیرید و با ما ملیتهای تاکنون حق پایمال شده، همگام باشید. آنگاه با اطمینان خواهم گفت که نه فقط بنده بلکه رهبران ما هم به دنبال شما خواهیم آمد.

هموطن گرامی در پایان مطلبتان برای چچن ها بدرستی دلسوزی می کنید، ولی آنقدر شهامت بخودتان هم بدهید و بگوئید که دیگر ملیتهای ایران حق دارند به زبان مادری خود تحصیل کنند و ایران را فقط ملت فارس ندانید، بلکه ایران تعلق به همه ملیتهای گوناگون دارد، نه اقوام (واژه اقوام متعلق به قرن نوزدهم میلادی است نه امروز). در ایران فارسها، آذری ها، کردها، بلوچ ها، ترکمن ها و عرب ها با زبانها گونا گون و فرهنگ و رسم ورسومات مختلف خود زندگی می کنند. در طول تاریخ به همه ملیتها بدون استثناء ستم رفته است ولی به ملیتهای غیرحاکم ستم مضاعف. این را خود شما هم قبول دارید.

آرزو می کنم روزی کشور ما از یوغ همه دیکتاتوران داخلی و خارجی رها شود و ما هم، سر عقل بیائیم و حقوق یکدیگر را رعایت کنیم.



هایدلبرگ آلمان فدرال نهم ژوئن 2006 دکتر گلمراد مرادی



Dr.GolmoradMoradi@t-online.de

No comments: