Wednesday, February 07, 2007

نـظـری پـيـرامـون اعـلام «2ی ڕێبه‌ندان » بعنوان روز ملی و جشن سراسری کُرد




در جهان امروز هيچ ملت و دولتی را نمي‌توان يافت که از نمادهای مشخص‌کنند‌ة خود‌ برخوردار نباشد. اين امر حتی برای نهادها و سازماانهای سياسی، صنفی، ورزشی، فرهنگی داخلی و بين‌المللی نيز صدق مي‌کند. بسياری اوقات يک آرم و يا حتی يک رنگ معين کافی است برای تشخيص ماهيت و هويت سازمان و يا دولتی که اين علائم به آنها منتسب مي‌گردند. بر همه‌ مبرهن است که حلال، شمشير و پرچم سبز غالباً از اسلامی‌بودن و داس و چکش و ستاره‌ و رنگ سرخ از سوسياليستی بودن حکايت مي‌نمايند.

بخشی از نمادها بار و تأثير ايدئولوژيک دارند، برخی بيشتر سياسی مي‌باشند، برخی صنفی و تجاری و برخی ديگر نيز ملی هستند و »سمبلهای ملی« ناميده‌ مي‌شوند.

مقصود از سمبلهای ملی نيز همان اجزاء يا عناصر نهادی و تعيين‌کنندة هويت ملی يک ملت يا خلق مي‌باشند. نمادهای ملی ‌با گذشتة تاريخی و به ويژه‌ با فرهنگ هر ملت پيوند تناتنگی دارند و از آن مايه‌ مي‌گيرند. اين نمادها از سوی ملتهايی که از دولت خود برخوردارند، نهادينه‌ شده‌ و به‌ روزهای تعطيلی ملی و به نمادهای رسمی و دولتی مبدل گشته‌اند. پرچم ملی، آرم، سرود ملی، اماکن و روزهای تاريخی و اعياد و همچنين شخصيتهای ملی ـ تاريخی مهمترين سمبلهای ملی مي‌باشند.

اهميت اين امر از آنجا ناشی مي‌شود که انسانها از ديرباز از طريق و به کمک سمبلها (نمادها) هستند که با هم در پيوند و ارتباط بوده‌اند. نمادها نقشهای مهمی را ايفا مي‌کنند: آنها تبلور اعتقادات، مضامين اعتقادی و آرمانی مي‌باشند. در آنها آن اشتراکات فردی و جمعی با هم عجين مي‌شوند که اشکال بيان و نمود زبانی ندارند. آنها نشانی بر وجود ناخودآگاهی هستند، حکايت از تصورات معين در مورد جهان و مفاهيم و معانی دارند. سمبلها تنها نقش مشخص‌کننده‌، نقش نمايندگی يک ملت، دولت، ارگان و ... را ندارند، آنها همچنين يک نقش مهم ديگر را نيز ايفا مي‌کنند و آن رسالت متحدکننده‌ (انتگراتيو) مي‌باشد؛ آنها به ويژه‌ تعلق و اراده مشترک سياسی را نمايان مي‌نمايند.

ملتها نيز به مانند انسانها از طريق سمبلها با هم در ارتباطند. آن هنگام که Neil Armstrong آمريکايي در 21 ژولای 1969 برای نخستين بار پا روی ماه گذاشت، اولين کاری که‌ کرد اين بود که پرچم آمريکا را در آن به اهتزاز درآورد. آن هنگام که سربازان ارتش سرخ اتحاد شوروی برلين را فتح کردند، پرچم خود را بر رأس مکانهای مهم پايتخت آن هنگام نازيها برافراشتند.

عموماً پرچم در کنار آرم مهمترين سمبل معين‌کنندة يک ملت يا دولت به ويژه‌ به سوی بيرون مي‌باشد. اما با اهميت‌ترين نمادها به سوی داخل جامعه‌ نخست سرود ملی و سپس تعطيلات رسمی و ملی مي‌باشند.

سرود ملی »ای رقيب« و بعدها پرچم کردستان نشانه‌ها و نمادهای سمبوليک در فرآيند تاکنونی ملت‌سازی کُرد مي‌باشند. در نهادينه شدن پرچم، نقش ارزنده‌ و تاريخی مسعود بارزانی را نبايد از نظر دور داشت و تحسين نکرد. اين بيرق اولين بار در جمهوری کردستان به اهتزاز درآمد و نيروی سياسی تشکيل‌دهندة اين جمهوری »حزب دمکرات کردستان« بود. درحاليکه »حزب دمکرات کردستان ايران« بعدها نه‌ تنها هيچ تلاشی را برای به رسميت شناختن و فراگير شدن اين پرچم چون پرچم کردستان نکرد، بلکه از قريب 30 الی 40 حزب کردستانی، اثباتاً آخرين حزبی بود که به ناچار اين پرچم را به عنوان پرچم کردستان به رسميت شناخت!! به هر حال، امروز بارزترين مشخصة سمبوليک هويت کردی و کردستانی پرچم زيبای کردستان مي‌باشد. جای مباهات است که هيچ مراسمی نيست که از سوی يک سازمان و يا حتی انجمن کوچک کردی برگزار گردد و در آن پرچم کردستان افراشته‌ نشود. خوشبختانه‌ اکنون پرچم کردستان به مثابة مهمترين عنصر مشخص‌کنندة هويت فرامرزی ملي ـ فرهنگی‌‌مان جا افتاده‌ است.

در اين راستا بايد گامهای راسخ بيشتری برداشت. به عقيدة من گام نخست ديگر بايد تعيين 2ی ڕێبه‌ندان، روز تأسيس نخستين جمهوری و دولت مدرن و ملی کُرد، بعنوان روز ملی، چون تبلور ارادة ملت‌مان برای استيفای حقوق غصب‌شدة ملي، باشد. 2ی ڕێبه‌ندان به مانند پرچم کردستان ارادة ملی ما جهت به‌ دست گرفتن سرنوشت سياسی و ملی خود را به نمايش مي‌گذارد. بر همين اساس تجليل از 2ی ڕێبه‌ندان هم دارد خوشبختانه‌ فراحزبی، فراايدئولوژيک، فرامرزی مي‌شود. امروز ديگر همة طرفهای سياسی کُردی در تجليل از آن مشارکت مي‌کنند. لذا اين روز را بايد به روز جشن ملی کرد در کردستان و در دياسپورا تبديل نمود. اين روز بايد در سراسر کردستان، در مرحلة اول در کردستان عراق، تعطيل عمومی اعلام شود. تعطيلی 2ی ڕێبه‌ندان بايد در بخشهای ديگر کردستان نيز به‌ يک خواست سياسی و مدنی مردم تبديل شود. 2ی ڕێبه‌ندان بايد چون »هــێـمــای نـه‌تـه‌وايـه‌تـی« به ذهن همة مردم کردستان رسوخ کرده‌، به روان جمعی تبديل شده‌ و نهادينه گردد. همچنانکه مبارزه برای آزادی برگزاری نوروز در کردستان ترکيه تا اندازه‌‌ای ببار نشست و دستاوردهايي در پی داشت، اين تلاش مدنی و سياسی نيز يقيناً دستاوردهای گرانبهايي را برای تسريع و تکامل روند ملت‌سازی و رهايي مردممان در پی خواهد داشت.

5 فورية 2007

nasser@iranpour@t-online.de

ناصر ايرانپور

No comments: