Tuesday, September 12, 2006

وقتی بی عدالتی قانون شود مبارزه وظیفه است


گلناز ملك
چهار شنبه 6 سپتامبر 2006


سال 58 که بسیاری از ما هنوز به دنیا نیامده بودیم ، پیش نویس قانون اساسی جمهوری اسلامی درحالی تصویب شد که در مجلس خبرگان قانون اساسی به غیر از خانم منیره گرجی زن دیگری در تدوین آن نقش و نظری نداشت . این گونه بود که قانون اساسی کشوری تنها به دست مردان و برای مردان نوشته شد و زنان كه نیمی از جمعیت کشور بودند، حقوق برابر با مردان را بدست نياوردند، اگرچه در اصل 21 قانون اساسی آمده است :

همه ی افراد ملت اعم از زن و مرد یکسان در حمایت قانون قرار دارند و از همه ی حقوق انسانی ، سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی با رعایت موازین اسلامی بر خوردارند .

آن زمان و درآن شور و شوق انقلابی شاید کسی ندید که بر اساس این اصل زن و مرد به طور یکسان مورد حمایت قانون قرار دارند و این جمله به هیچ وجه به معنای حقوق یکسان داشتن یعنی برابری و مساوات نیست همانطور که به اعتقاد بسیاری از فقها و شارعان زن و مرد مسلمان از حقوق یکسان برابر نیستند .

نویسندگان قانون اساسی بر تساوی زن و مرد معتقد نبوده بلکه به جای تساوی حقوق به موازنه ی حقوق بین زن و مرد باور دارند و بر این اعتقادند که به دلیل تفاوت های میان زن و مرد ضرورتی ندارد که هر حقی که مرد دارد زن نیز دقیقن از آن برخوردار باشد و در عوض باید در ازای هر حقی که مرد دارد حقی هم برای زن قایل شد .

این قانونی است که من را، که زن را، در آن نه هم تراز مرد که نصف مرد می داند و بنابر این خون بهایی هم که به من تعلق می گیرد نصف خون بهای مرد است چون طبق ماده 300 قانون مجازات اسلامی " دیه قتل زن مسلمان خواه عمدی خواه غیر عمدی نصف دیه مرد مسلمان است" و همین طور ارثی که به من خواهد رسید نیمی از ارثی ست که بر فرض به برادرم خواهد برد . این قانونی است که من را، که زن را، در آن نه هم تراز مرد که نصف مرد می داند و بنابر این شهادت من در دادگاه به دلیل ناقص العقل و احساساتی بودن ام ؟! ارزشی معادل نصف ارزش شهادت یک مرد را دارد و گاهی شهادت دادن ام ( در مورد زنا به خصوص ) جرم است زیرا طبق ماده 76 قانون مجازات اسلامی " شهادت زنان به تنهایی و یا به انضمام فقط یک مرد عادل زنا را ثابت نمی کند بلکه در مورد شهود مذکور حد قذف ( مجازات نسبت دادن زنا به کسی معادل 80 ضربه شلاق) جاری می شود." قانون خشونت آمیزی که به خانه و حریم خانواده نیز نفوذ کرده و طبق آن مرد حق دارد هر وقت که بخواهد همسر خود را طلاق دهد طبق ماده 1133 قانون مدنی ،و حق سرپرستی کودکان را از او بگیرد و قتل کودک به دست پدر را مجاز می داند . این قانونی است که من را، که زن را، در آن نه هم تراز مرد که نصف مرد می داند و در آن "هرگاه مردی همسر خورد را در حال زنا با مرد اجنبی مشاهده کند و علم به تمکین زن داشته باشد می تواند در همان حال او را به قتل رساند ." باز هم طبق ماده 630 قانون مجازات اسلامی.

خوب نگاه کنید حالا . این قانون، قانون من نیست . برای احقاق حقوق من نوشته نشده است. پس باید اعتراض خود را به هر شکل که می توانم به قانونی که من را آدم نصفه نیمه ! به حساب آورده است و گاهی اصلن آدم به حساب نیاورده است برسانم . چیز زیادی هم نمی خواهم . می خواهم در زمان عقد قرارداد ازدواج به چشم انسانی بالغ و عاقل دیده شوم نه صغیری که حتا در 40 سالگی باید مردی برایش تصمیم بگیرد.

می خواهم تنم محترم شناخته شود و هر گاه که آماده ام با شوهرم بیامیزم. می خواهم حق سرپرستی کودک ام . موجودی که 9 ماه درونم زیسته است را داشته باشم. می خواهم وقتی غریبه ای به خانه ام می آید و پدر و مادرم را می کشد و به خواهرم تجاوز می کند بگویم که دیده ام. که کور نبوده ام. که مجنون و ضغیر نبوده ام. و شلاق نخورم. می خواهم در 9 سالگی به دار کشیده نشوم. می خواهم...

یعنی خواسته های من انقدر دور از ذهن و تخیلی است؟

مادران ما 23 ساله که بودند مبارزه می کردند. برای همان خواسته های مادر بزگ ها یشان در 70-80 سال قبل از آن و در زمان انقلاب مشروطیت .دوشادوش خواهران اشان و شاید برادرانی که بعد از پیروزی قانون نویس شان شدند. حاصل مبازه ی مادران ما هیچ بود. همچون مادر بزرگ هایشان. دریغ از یک مشت از خاک سنگر های مبارزه.

من 23 ساله ام امروز و چه تلخ است که باید مبارزه کنم برای همان خواسته های مادرم در 28 سال پیش و مادر بزرگ هایش در 100 سال پیش. من اما دیگر کلاه سرم نمی رود . من سهمم را از این خانه می خواهم. من حق ام را می خواهم.

من23 ساله ام امروز و هیچ دوست ندارم چند سال دیگر دختر 23 ساله ام برای خواسته های امروز من و 28 سال پیش مادرم و 100 سال پیش مادر بزرگ مادرم بجنگد. قرار است دخترم به دید یک انسان دیده شود با همان شان و حقوق برادرش. تلخی دیگر بس است.

"وقتی بی عدالتی قانون شود مبارزه وظیفه است." ما هم همچون مادرانمان فقط به وظیفه ی خود عمل می کنیم .گیرم تنها و با دست خالی . گیرم با تجمعات 1000 و 2000 نفره که هیچ است از 40 میلیون زن ایرانی . گیرم با فحش و متلک و کتک . گیرم هزار سال دیگر و با امید به جهان دیگری که ممکن است !

آری روزی بالاخره ما می گیریم حق مان را ...

به نقل از:

http://we-change.org/spip.php?article51


No comments: